درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق من محمد رضا و آدرس eashghbavafa.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 20581
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


عشق من محمد رضا
محمدرضا عزیزم من این وبلاگ را برای تو عزیزتر از جانم ساخته ام ای تو بهترینم همیشه عاشقتم و از خدا میخوام سلامت باشی نفسم
دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 23:28 ::  نويسنده : المیرا       


دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : المیرا       

گفتم غم تو دارم

گفتا چشت در آید!

گفتم که ماه من شو

گفتا دلم نخواهد!

گفتم خوشا هوایی کزباد صبح خیزد

گفتا هوای گرمیست!آه آه! عرق در آمد!

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد

گفتا برو به سویی، تا گل نی در آید!

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد

گفتا که وای دیر شد ! داد مامان در آمد




دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : المیرا       

عشق....

عشق از منو ونگاه تو تشکیل می شود

گاهی تمام من به تو تبدیل می شود

وقتی به داستان نگاه تو می رسم

یکباره شعر وارد تمثیل می شود

ای عابر بزرگ که با گام های تو....

از انتظار پنجره تجلیل می شود

تا کی سکوت وخلوت این کوچه های سرد

بر چشم های پنجره تحمیل می شود؟

آیا دوباره مثل همان سالهای پیش

امسال هم بدون تو تحویل می شود؟

بی شک شبی به پاسغزلهای چشم تو

بازار وزن و قافیه تعطیل می شود

آنروز هفسین اهورایی بهار

موعود! با سلام تو تکمیل می شود

 

 

 




دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : المیرا       

وقت اگر داری کلامی با تو درد دل کنم

شاید از این گفتگو آرامشی حاصل کنم

 

وقت اگر داری بگوید این صدای بی صدا

نازنینم با تو از درد شب بی انتها

 

ضجه ی سرخورده و بغضی گره گیر گلو

لحظه ای بنشین بگویم قصه ام را مو به مو

 

قصهی تکراری شب های سرد انتظار

قصه ی تلخ نگاهی مانده بر در بی قرار

 

قصه ی این دل که امشب باز کافر می شود

از کتاب عمر بی حاصل که آخر می شود

 

میل رفتن دارد این دل حیف پایش بسته است

دست مشتاق نوازش را ببین بشکسته است

 

باز هم زانوی غم کرده بغل ای وای دل

دل شده رسوای کوی یار و من رسوای دل

 

تن به دریا می زند ،پروای طوفانش چه شد؟

سر سپرده می رود ،ترس از رقیبانش چه شد؟

 

می کشاند خسته تن را در بیابان سکوت

عاقبت سر می نهد امشب به دامان سکوت

 

شیونش را گم کند در کوچه ی دلواپسی

سایه ی شب هم ندا سر می دهداز بی کسی

 

وقت اگر داری بگویم با تو من از فصل غم

می شناسی؟ من همانم،از تبار و نسل غم

یاری ام ده ،گوش کن، یک دم بیا بشین که من

ناله ها سر می دهم از دست این زخم کهن

 

ناله از تنهایی و بی همزبانی در قفس

بغض ویرانگر پس از خوش باوری های عبث

 

خون دل خوردن مرامم گشت باری بگذریم

از من و دل بگذریم ای دوست ، آری بگذریم

 

کاروان عمرم امشب برگ و بارش نیست ، نیست

ظلمت آمد، کورسویی همجوارش نیست نیست

 

کاروان ره در کویر کور حسرت می برد

دل تنش را تا دیار دور حسرت می برد

 

همره این قافله افتان و خیزان می روم

تشنه ام ، در آرزوی شعر باران می روم

 




دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 22:51 ::  نويسنده : المیرا       

خورشید آرزو....

 

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

 

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدام است ، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمریست در هوای تو ار آشیان جداست

 

دلتنگم آنچنان که اگر ببینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ  وفا نیست با منت

 

تو آسمان آبی آرام و روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

 

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

بیمار خنده های توام ،بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی ،گرم تر بتاب

 




شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : المیرا       

به این چت روم سر بزنید عالیه

http://chatbartar-t3.com

www.chatbartar-t3.com

 



شنبه 26 شهريور 1390برچسب:عشق, :: 18:14 ::  نويسنده : المیرا       


جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : المیرا       


جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 21:8 ::  نويسنده : المیرا       



جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 20:38 ::  نويسنده : المیرا       


 

امروز یافتم

گمگشته ای که در طلبش عمر من گذشت

اکنون نشسته مرا روبرو توئی

آنکس که بود همره باد سحر منم

و آنکس که داشت بوی آرزو توئی

 

دیگر شبان تیره نپویم در آسمان

تو آن ستاره ای که نشسته ای به دامنم

همراه موج در دل دریا نمیروم

تک گوهرم توئی که شدی زیب گردنم

 

ای آرزوی من

تو همان بخت کز دیار دور

پر پر زنان به کلبه من پر کشیده ای

بر بامم ای پرنده عرشی خوش آمدی

در کلبه ام بمان

ای آنکه همچو من

یک آشیان گرم محبت ندیده ای*





جمعه 25 شهريور 1390برچسب:وایییییییی, :: 20:16 ::  نويسنده : المیرا       

 

زمانیكه مردی در حال پولیش كردن اتوموبیل جدیدش بود كودك 4 ساله اش  تكه سنگی را بداشت و  بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت.

 

مرد آنچنان عصبانی شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون انكه به دلیل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبیه نموده

 

در بیمارستان به سبب شكستگی های فراوان چهار انشگت دست پسر قطع شد

وقتی كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را دید از او پرسید “پدر كی انگشتهای من در خواهند آمد” !

 

آن مرد آنقدر مغموم بود كه هچی نتوانست بگوید به سمت اتوبیل برگشت وچندین باربا لگدبه آن زد

 

حیران و سرگردان از عمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی كه پسرش روی آن انداخته بود  نگاه می كرد . او نوشته بود ” دوستت دارم پدر”

 

 

روز بعد آن مرد خودكشی كرد



جمعه 25 شهريور 1390برچسب:زندگی , :: 20:0 ::  نويسنده : المیرا       

من برات چی بودم,قصه ی تکراری,یکی که باورکردخیلی دوستش داری   من برات چی بودم سایه ی تنهایی,یکی که فکر می کرد تو براش دنیایی زندگی فدای چشمات ای همه بود و نبودم,تو رو می خوام همیشه باتمام وجودم/زندگی فدای چشمات,نگیر از من نگاهتو,نزار روزم بگیره رنگ چشم سیاهتو/من برات چی بودم جز یه قاب کهنه,که شکست و پا شداز یه خواب کهنه/گفته بودی دنیات,منم و این خونه,فکر می کردم چشمات حسمو می دونه/زندگی فدای چشمات,دیدنت ارزمه,چرا که هر جا که می رم,صورتت روبه رومه/زندگی فدای چشمات ,بی تو من بی ستاره ام/داره میمیره قلبم دیگه طاقت نداره/

 



جمعه 25 شهريور 1390برچسب:ای غرور, :: 19:49 ::  نويسنده : المیرا       


افسوس که کسی نیست تاگذشته های پرملالم را از من بگیرد

وآینده ای پراز شادی را به قلبم هدیه کند

افسوس که کسی نیست!

تا بار فراق وجدایی را از دوش من بردارد

وکوله باری از محبت خویش را جایگزین آن کند

افسوس که کسی نیست.......

از من بخواهد ناگفته های قلبم را که عمریست خک خورده سینه ام شده است را برایش بازگو کنم

ودر پاسخ عشق بی پایانش را نثار دل بیمارم کند!

افسوس.........

افسوس که در این روزگار کسی نیست

جز سکوت وتنهایی و دلتنگی که عمری گوشه نشین قلبم شده اند

وهروز غم را بادلم همخوانی می کنند



جمعه 25 شهريور 1390برچسب:عشق من محمدرضا, :: 19:42 ::  نويسنده : المیرا       


26 شهريور 1390برچسب:, :: 23:18 ::  نويسنده : المیرا       

چه دل است این دل من

که ز یک لرزش اشک به رخ رهگذری

یا ز نالیدن مادر به فراق پسری

دل من می شکند،چه کنم؟

 

دلم از سنگ که نیست...

گریه در خلوت دل ننگ که نیست...

چه دل است این دل من

که ز تردی چو یک ساقه تاک

به شتابی که تگرگ

بشکند شاخه و از هم بدرد پیکر برگ

یا به آسانی یک شاخه ی گل می شکند

چه دل است این دل من؟

 

دلم از ناله مرغان چمن میشکند

ز خیال غم مردم دل من میشکند

دلم از داغ شهیدان وطن میشکند

چه کنم؟

دلم از سنگ که نیست

گریه در خلوت دل ننگ که نیست

دل من میشکند....