درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق من محمد رضا و آدرس eashghbavafa.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 20563
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


عشق من محمد رضا
محمدرضا عزیزم من این وبلاگ را برای تو عزیزتر از جانم ساخته ام ای تو بهترینم همیشه عاشقتم و از خدا میخوام سلامت باشی نفسم
جمعه 8 مهر 1390برچسب:, :: 3:26 ::  نويسنده : المیرا       

خدایا....

 

تقدیر عزیزانم را زیبا بنویس تا من جز لبخند از آنها چیز دیگر نبینم

 


وفایت دست و پایم رو گرفته        غمت شور و نوایم را گرفته

حضور ناتمام چشمهایت                 تمام لحظه هایم را گرفته

محمدرضا میدونی عشق چیه؟! عزیزم عشق تویی که بی بهانه ، بی دلیل بهترین دلیل عاشق شدنی فدای تو بشم انشاالله همیشه باهم باشیم و هیچکسی نتونه ما رو از هم جدا کنه و انشاالله همه عاشقا به عشقشون برسن آمین.




جمعه 8 مهر 1390برچسب:عشق, :: 3:4 ::  نويسنده : المیرا       

سلام به همه عزیزان

یک گوشه نشستم پر از تشویشم

نقاشی چشمان تو هم در پیشم

زیباتر از آنی که تصور بکنم

من جز تو به هیچکس نمی اندیشم

امشب از خوشحالی خوابم نبرد وای اگه بدونید اگه بدونید چه خبره الان میگم حول نکنید هر چند که خودم حولترم !!! امشب یعنی90/7/8  عشقم داره میاد که ببینمش آخ جون تا شنبه میرسه میبینمش اصلا باور نمیکنم که داره این همه راه به خاطر من میادش که ببینمشم خیلی حول کردم نمیدونم چی جوری برم ببینمش با چه لباسی با کی برم اوه اوه دست خالی نرم !!! وای من ازش خجالت میکشم یعنی میتونم توی چشماش نگاه کنم باهاش حرف بزنم از الان استرس گرفتم چه برسه به اینکه برم و عزیز دلم رو ببینم خدایا شکرت که هر ثانیه به یاد عشقمم خدایا شکرت که کاریی کردی تا ما همدیگه رو ببینیم واااای چه لحظه ای میشه به یاد ماندنی و خاطره انگیز  چه شور و شوقی دارم برای دیدنش بی صبرانه منتظرشم نمیدونستم کجا برم به کی بگم اومدم اینجا یکم از حرفا رو بزنم تا دلم آرووم بشه. من محمدرضا عزیزم رو خیلی اذیت کردم به خاطره همه بدی هام کاش منو ببخشه ولی اون خیلی گله همیشه منو شرمنده خودش کرده عشقم هم که الان داره میاد منو دیوونه خودش کرده دوستت دارم باوفا یعنی تا شنبه زنده می مونم ه ه ه ه ه 




ادامه مطلب ...


دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 23:28 ::  نويسنده : المیرا       


دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : المیرا       

گفتم غم تو دارم

گفتا چشت در آید!

گفتم که ماه من شو

گفتا دلم نخواهد!

گفتم خوشا هوایی کزباد صبح خیزد

گفتا هوای گرمیست!آه آه! عرق در آمد!

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد

گفتا برو به سویی، تا گل نی در آید!

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد

گفتا که وای دیر شد ! داد مامان در آمد




دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : المیرا       

عشق....

عشق از منو ونگاه تو تشکیل می شود

گاهی تمام من به تو تبدیل می شود

وقتی به داستان نگاه تو می رسم

یکباره شعر وارد تمثیل می شود

ای عابر بزرگ که با گام های تو....

از انتظار پنجره تجلیل می شود

تا کی سکوت وخلوت این کوچه های سرد

بر چشم های پنجره تحمیل می شود؟

آیا دوباره مثل همان سالهای پیش

امسال هم بدون تو تحویل می شود؟

بی شک شبی به پاسغزلهای چشم تو

بازار وزن و قافیه تعطیل می شود

آنروز هفسین اهورایی بهار

موعود! با سلام تو تکمیل می شود

 

 

 




دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : المیرا       

وقت اگر داری کلامی با تو درد دل کنم

شاید از این گفتگو آرامشی حاصل کنم

 

وقت اگر داری بگوید این صدای بی صدا

نازنینم با تو از درد شب بی انتها

 

ضجه ی سرخورده و بغضی گره گیر گلو

لحظه ای بنشین بگویم قصه ام را مو به مو

 

قصهی تکراری شب های سرد انتظار

قصه ی تلخ نگاهی مانده بر در بی قرار

 

قصه ی این دل که امشب باز کافر می شود

از کتاب عمر بی حاصل که آخر می شود

 

میل رفتن دارد این دل حیف پایش بسته است

دست مشتاق نوازش را ببین بشکسته است

 

باز هم زانوی غم کرده بغل ای وای دل

دل شده رسوای کوی یار و من رسوای دل

 

تن به دریا می زند ،پروای طوفانش چه شد؟

سر سپرده می رود ،ترس از رقیبانش چه شد؟

 

می کشاند خسته تن را در بیابان سکوت

عاقبت سر می نهد امشب به دامان سکوت

 

شیونش را گم کند در کوچه ی دلواپسی

سایه ی شب هم ندا سر می دهداز بی کسی

 

وقت اگر داری بگویم با تو من از فصل غم

می شناسی؟ من همانم،از تبار و نسل غم

یاری ام ده ،گوش کن، یک دم بیا بشین که من

ناله ها سر می دهم از دست این زخم کهن

 

ناله از تنهایی و بی همزبانی در قفس

بغض ویرانگر پس از خوش باوری های عبث

 

خون دل خوردن مرامم گشت باری بگذریم

از من و دل بگذریم ای دوست ، آری بگذریم

 

کاروان عمرم امشب برگ و بارش نیست ، نیست

ظلمت آمد، کورسویی همجوارش نیست نیست

 

کاروان ره در کویر کور حسرت می برد

دل تنش را تا دیار دور حسرت می برد

 

همره این قافله افتان و خیزان می روم

تشنه ام ، در آرزوی شعر باران می روم

 




دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 22:51 ::  نويسنده : المیرا       

خورشید آرزو....

 

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

 

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدام است ، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمریست در هوای تو ار آشیان جداست

 

دلتنگم آنچنان که اگر ببینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ  وفا نیست با منت

 

تو آسمان آبی آرام و روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

 

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

بیمار خنده های توام ،بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی ،گرم تر بتاب

 




26 شهريور 1390برچسب:, :: 23:18 ::  نويسنده : المیرا       

چه دل است این دل من

که ز یک لرزش اشک به رخ رهگذری

یا ز نالیدن مادر به فراق پسری

دل من می شکند،چه کنم؟

 

دلم از سنگ که نیست...

گریه در خلوت دل ننگ که نیست...

چه دل است این دل من

که ز تردی چو یک ساقه تاک

به شتابی که تگرگ

بشکند شاخه و از هم بدرد پیکر برگ

یا به آسانی یک شاخه ی گل می شکند

چه دل است این دل من؟

 

دلم از ناله مرغان چمن میشکند

ز خیال غم مردم دل من میشکند

دلم از داغ شهیدان وطن میشکند

چه کنم؟

دلم از سنگ که نیست

گریه در خلوت دل ننگ که نیست

دل من میشکند....


 



شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : المیرا       

به این چت روم سر بزنید عالیه

http://chatbartar-t3.com

www.chatbartar-t3.com

 



شنبه 26 شهريور 1390برچسب:عشق, :: 18:14 ::  نويسنده : المیرا       


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد